خداوند در قرآن می فرماید که انسان در نشئات گوناگونی وارد می شود و در هر نشئه ای از نشئات، امثالی دارد. خداوند می فرماید: عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و امثال شما تبدیل می کنیم و شما را انشاء می کنیم شما را در آنچه نمىدانید.(واقعه، آیه 61)
در این آیه خداوند به صراحت از تبدیل امثال و انشاء در عوالم و جهان هایی سخن می گوید که انسان نمی داند.
خداوند در آیه 48 سوره ابراهیم سخن از تبدیل آسمان ها و زمین در قیامت به آسمان و زمین دیگری سخن به میان آورده است. پس همان طوری که آسمان ها و زمین تبدیل پیدا می کند، انسان ها نیز در نشئات و عوالم دیگر تبدیل پیدا می کند.
اما امثال از کلمه مِثل به معنای همانند است. امثال همانند هایی از خود انسان است که در عین یکی بودن یکی نیست و تنها مشابهت هایی در کلیت دارد. از آیات قرآنی بر می آید که شخص در عالم برزخ غیر از شخص در عالم دنیا است؛ زیرا اگر چه جسم مثالی و برزخی دارد، ولی جسم مادی ندارد که از آن به جسد نیز تعبیر می شود. در عالم قیامت نیز جسم مادی دارد، ولی از عنصری خواهد بود که پس از تبدیل آسمان و زمین به آسمان و زمین قیامتی ایجاد شده است.
از این آیه و هم چنین آیات دیگر قرآنی بر می آید که انسان در حال صیرورت و شدن است. در این صیرورت ها و شدن ها عوالم و نشئات و حضراتی را می پیماید که در جریان بازگشت و رجعت شامل عالم های برزخ صعودی و قیامت خواهد بود؛ چنان که در جریان نزول به نشئه دنیا از عوالم علم الهی و برزخ نزولی فرود آمده است تا به نشئه دنیا رسیده است.
حضرات و نشئاتی که در آیات و روایات مطرح است شامل عالم لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت(مُلک) می شود. البته غیر از این عالم یک عالم دیگر به نام عالم «خلیفه الله جامع» است که دربرگیرنده همه عوالم است.
خداوند می فرماید انسان ها در نشئات و عوالم گوناگون به انشای الهی در حال تبدیل شدن هستند. این تبدیل دایمی بشر در نشئات و عوالم با حفظ اصل انسانی یعنی نفس و روان خواهد بود، در حالی که همین نفس و روان آدمی با حفظ کلیت از نظر ماهیت و هویت در حال دگرگونی است. این گونه است که نفس انسانی در صیرورت و شدن های دایمی و حرکت جوهری می تواند متاله و خدایی شده یا چارپا، یا گیاه یا سنگ شود.(نگاه کنید: بقره، آیه 138؛ اعراف، آیه 179؛ فرقان، آیه 44 و آیات دیگر)
پس انسان در هر نشئه و عالمی از عوالم هستی مثل آن چیزی است که در عالم و نشئه دیگر است و این گونه نیست که یک هویت و ماهیت یکسان داشته باشد؛ هر چند در اصل و کلیت نفس خویش از وحدت و یکتایی برخوردار است ولی مثل او خواهد بود نه عین او.